میلاد شماخته

دکترای روان شناسی ، مشاور خانواده و پژوهشگر اسلامی

میلاد شماخته

دکترای روان شناسی ، مشاور خانواده و پژوهشگر اسلامی

بیوگرافی :

میلاد شماخته

✴️کارشناسی و کارشناسی ارشد روان شناسی از موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)

✴️دکتری روان شناسی (گرایش قرآن و روان شناسی) از جامعة المصطفی العالمیة

✴️ دانش آموخته سطح۴ حوزه علمیه قم

✴️پژوهشگر روان شناسی اسلامی، مدرس حوزه و دانشگاه

✴️مشاور خانواده در ️مرکز مشاوره سماح (قم-صفاییه-کوچه۱۷):جهت اخذ نوبت 02537838080
(قم-شهرک مهدیه): اخذ نوبت 02532960717






فیلم های آپارات

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشاوره آنلاین» ثبت شده است

سلام. روز بخیر
من حدود ۶ ساله از همسرم به دلیل اعتیاد و فساد اخلاقی جدا شدم و یک فرزند دختر دارم که زمان جدایی ۲ سال و نیمش بود و الآن ۹ سالشه و حضانتش با خودمه.


🌟سوال : من یک نوجوان هفده ساله هستم
که خیلی خسته ام از نظر  روحی
احساس میکنم یک شخص پیر پنجاه شصت ساله هستم
و خیلی بی انگیزه شده ام
خودم فکر میکنم افسرده شدم
ولی همه میگن سالمی

🌷پاسخ روان شناس : _____________________________________________

سلام عزیز دل

خداروشکر علائم افسردگی رو هم نداری، مشکل خاصی نداری برای اینکه حالت کسلی و بی حالی ات حل بشه باید تفریح کنی  و دنبال یه تخصص و شغل آینده دار باش
تو هرچیزی که علاقه داری
مثلا کارای فنی مثل تعمیرموبایل
یا کارای کامپیوتری مثل فیلم سازی و انیمیشن سازی

کاری که خلاقیتت داشته باشه و بهت حال بده و روز به روز بیشتر بشه

کاری که بتونی یه سال بعد ازش پول خوبی در بیاری و به خودت افتخار کنی


کاری که به درد این و اون بخوره و مشکل مردمو حل کنی و بگن دمت گرم و خدا خیرت بده

برو دنبال علاقه ات... تو آدم خوش ذوقی هستی .. یه مدت که بری خودت احساس میکنی که داری کیف میکنی و حالت افسردگی قبلیت روز به روز داره کمتر و کمتر میشه

نترس
خیالت تخت تو از منم سالم تری عزیزم

خوش باشی...

_________________________________________________________________________________


💎سوال از مشاور : @psy1400

🚨 کانال مشاوره آنلاین : https://eitaa.com/joinchat/2247295048C66ca24f3e8


سلام . برا هدایت تحصیلی مزاحمتون میشم ، بنده پایه ۶ حوزه هستم ، چند مرتبه آزمون شخصیت شناسی دادم چند جواب متنوع آمد مثلا ENTJ یا EFTJ

 

پاسخ : سلام وقت بخیر رو آرزوی موفقیت در زندگی طلبگی

برای شخصیت شناسی صرفاً آزمون MBTI کفایت نمیکنه ، بلکه باید به تست های تخصصی تری مثل " 16عاملی کتل" برای شخصیت شناسی تخصصی و کاربردی و "هالند" برای کشف رغبت ها و گرایش ها و علاقه هایتان  و "گاردنر" برای بررسی میزان هوش و قدرت ذهن شما و "رغبت سنج سماح" برای مطلع شدن از رشته های متناسب با شخصیتتان، نیز رجوع کنید، همه این تست ها در سایت سماح (مرکز مشاوره حوزه) موجود است و پس از حل کردن تست باید توسط روانشناس استعداد سنج تحلیل و بررسی تخصصی و مشاوره بشوید.

 


سلام خسته نباشی یک بچه دارم خیلی خیلی شیطان 2وسالونیمشه هم خیلی می زنه گوش می گیره سیلی می زنه هر جا بریم شیطانی 100 برابر می شه همه رو می زنه نمی تونم جایی بریم خیلی خسارت می زنه نمی شینه چی کارش کنیم لطفا جواب بدیند
غذا هم نمی خوره اشتها نداره همش می گه سیرم وزنش پایین 5ماهه رو 10 کیلو مونده

 

 

مشاور ________________________________________________________

 

سلام وقت بخیر

به چند دلیل شیطنت در کودک در دو سه سالگی زیاد می شود:

1. در حال تکامل مغز

در کمال ناامیدی، اغلب فراموش می کنیم که مغز کودکان خردسال هنوز در حال رشد است. مهارتهایی مانند خودتنظیمی پس از تلاش دقیق و مداوم والدین در کودکان ایجاد می شود. بنابراین اگر کودکتان به هشدار شما گوش نمی دهد و یا خشمگین می شود یا از شما سرپیچی می کند، ممکن است به این دلیل باشد که هنوز ناحیه ای از مغز که با خود کنترلی درگیر است کاملا رشد نکرده است. صبر و تلاش مداوم از طرف شما لازم است.

 

2. تاثیرات جسمی

گرسنگی، تشنگی، کمبود خواب یا بیماری می تواند از بسیاری جهات حتی بزرگسالان را تحت تأثیر قرار دهد و باعث تحریک پذیری آنها شود و برای کودکان، این اثرات دو برابر است. بنابراین اگر آنها خسته یا گرسنه هستند یا شیرینی زیادی خورده اند، تمایل به فعالیت بیشتری دارند و در نتیجه فعالیت بیشتری انجام می دهند.

3. خیلی زیاد، خیلی سریع

فعال نگه داشتن بدن و ذهن کودک بسیار حیاتی است، اما این امر باید با استراحت مناسب نیز متعادل شود. گاهی اوقات وقتی کودک شما به دلیل تحریک بیش از حد احساس استرس می کند (ممکن است به دلیل معاشرت یا فعالیت بدنی باشد)، رفتار او ممکن است تغییر کند. ممکن است احساساتی را بروز دهد یا بیش فعال باشد. وقتی کودکان در زندگی تعادل و فعالیت خوبی داشته باشند، این رفتار کاهش می یابد.

4. نیاز به استقلال
به عنوان والدین، ممکن است دوست داشته باشید فرزندتان استقلال داشته باشد، اما وقتی کودک واقعاً تلاش می کند کارهای خود را به تنهایی انجام دهد، شما ناراحت می شوید. بنابراین وقتی کودک نوپای شما در انتخاب لباس شخصی خود لجبازی می کند و در نهایت با پوشیدن لباس عجیب و غریب به مدرسه می رود، سعی کنید صبور باشید. بدانید که تصمیم هر چقدر احمقانه یا غلط به نظر برسد، او تازه یاد می گیرد که استقلال داشته باشد.

5. احساسات شدید

احساسات قدرتمندی مانند ترس، ناراحتی یا سرخوردگی می تواند فرزندان را ناراحت کند ، زیرا آنها به این احساسات عادت ندارند و مکانیسم های خوبی برای کنار آمدن با چنین احساساتی در سنین جوانی ندارند. بنابراین هنگامی که کودکان بیش از حد تحت فشار قرار می گیرند، ممکن است احساس خود را بروز دهند، فریاد بزنند، گریه کنند، یا سخت شوند. اینها شیوه هایی است که کودکان احساسات خود را بیان می کنند. اگر کودک شما در حال انفجار احساسات است یا فریاد می کشد یا گریه می کند، باید در این مدت از او حمایت کنید و به او بیاموزید که چگونه با احساساتش کنار بیاید. در چنین شرایطی سر فرزند خود فریاد نزنید، با لحنی ملایم و یکنواخت صحبت کنید.

6. نیاز به سوزاندن انرژی

کودکان اغلب انرژی زیادی دارند که باید سوزانده شود. آنها دائماً به فعالیت بدنی مانند دوچرخه سواری، دویدن یا بازی در فضای بیرون نیاز دارند. بنابراین اگر کودک شما در مواقعی که قرار است بخوابد یا چرت بزند بیقرار و فعال است، این نشانه آن است که باید انرژی خود را بسوزاند.

7. بی ثباتی

هر خانواده قوانین اساسی خاصی برای کودکان دارد که انتظار می رود کودکان به آنها پایبند باشند. اگر فرزند شما از هیچ قانونی پیروی نمی کند یا اگر در مورد قوانینی که برای فرزند خود وضع کرده اید ملایمت نشان دهید، ممکن است کودک شما ناامید شده و عمل ناشایست انجام دهد. بنابراین هنگام تنظیم قوانین و انتظارات از کودک خود ثابت قدم باشید. او وقتی بداند که از او چه انتظاری می رود، بهتر پاسخ می دهد و رفتار می کند.

8. خلق و خوی شما

انسانها بطور کلی تحت تأثیر خلق و خوی افراد پیرامون خود قرار می گیرند. بنابراین، اگر رفتاری منفی یا عصبانی نسبت به فرزندتان نشان دهید، ممکن است او همان رفتار را منعکس کند. اگر درمواجهه با آنها آرام و صبور باشید، او نیز همان را در مقابل شما نشان می دهد.

9. عشق به بازی

اگر کودک شما قبل از بیرون رفتن از خانه، برای شوخی کفش یا کلیدهای ماشین را مخفی می کند، دلیل آن این است که عشق ذاتی به بازی، به خصوص با والدین دارد. این نشانه ای از رفتار آنان برای جلب توجه است و شما باید درک کنید که فرزند شما می خواهد شما با او وقت بگذرانید.

10. خصوصیات مختلف

هر کس دارای ویژگی ها، نقاط قوت و ضعف های مختلف است. بعضی از افراد انگیزه و تمرکز دارند در حالی که دیگران دلسوز هستند. در مورد کودکان نیز همین طور است و این ممکن است بر رفتار آنها تأثیر بگذارد. شناختن نقاط قوت آنها هنگام برخورد با رفتارهای شیطنت آمیز مهم است.

ببینید دقیقا کجای این نیازهای کودک برطرف نشده  و اون قسمت رو سرمایه گذاری کنید.


موفق باشید

 

 

سلام مادرم به تازگی فوت کرده ، چند وقتیه افسرده شدم خیلی داغونم ...

 

مشاور :_____________________________________________________

سلام وقت بخیر، خیلی سخته درک میکنم برادر عزیزم واقعا این روزا احساس دلتنگی و تنهایی میکنی... اما بهت مژده بدم با مصاحبه ای که ازت گرفتم علائم افسردگی در شما تأیید نشد یعنی یه مدتی اذتی بخاطر این غم و بعدش انشاءالله بهتر میشی ...

 

افسردگی زمانی اختلال تلقی می­‌شه که همراه با حداقل پنج علامت همزمان و بیش از دو هفته رخ بده.

علائم افسردگی شامل موارد زیر:

  1. احساس ناراحتی، پوچی یا درماندگی از نشانه های اصلی افسردگی است.
  2. کج­‌خلقی، فوران خشم یا پایین آمدن آستانه­‌ صبر به افسردگی و علایم آن مرتبط است.
  3. بی‌­میلی به انجام فعالیت‌­های لذت ­بخش، از رابطه جنسی گرفته تا ورزش نیز از نشانه های اختلالات روانی مرتبط با افسردگی است.
  4. اختلال در خواب، ازجمله بی­‌خوابی یا پرخوابی یکی از نشانه های بیماری روانی افسردگی است.
  5. خستگی و پایین بودن انرژی و زمانی که همه‌­ کارها در نظر فرد طاقت­‌فرسا است، نشانه افسردگی است.
  6. اختلال در اشتها، شامل بی­‌میلی به غذا و کاهش وزن یا پرخوری و افزایش وزن به ناراحتی اعصاب و این بیماری مرتبط است.
  7. اضطراب، پرخاشگری و بی­‌قراری از نشانه های اصلی افسردگی است.
  8. حرکت، تفکر یا صحبت فرد کند می­‌شود.
  9. احساس بی­‌ارزشی و عذاب وجدان، تمرکز روی شکست­‌های گذشته و سرزنش خود از نشانه های اصلی افسردگی است.
  10. اختلال در تمرکز، یادآوری و تصمیم­‌گیری از نشانه های افسردگی شدید است.
  11. فکر به مرگ از علائم افسردگی شدید است.
  12. درد فیزیکی مثل سردرد یا کمردرد که علت مشخصی ندارد می‌توان از علائم افسردگی و کرونا باشد.

سلام.
ببخشید 37 سالمه
از بچگی عادت بر کَندن پوست و گوشت کنار ناخن‌های دست و پام دارم.
هر کاری میکنم تا ترک کنم یه مدت خیلی کوتاه موفق میشم ولی دوباره.......
دوتا از برادرهام به شدت هستن مثل من
بچه برادرم هم هست
مادرمم هستن ولی نه به شدت ما

 

مشاور : __________________________________________________________


سلام. وقت بخیر

مطالعات نشان داده که 30 درصد کودکان 7 تا 10 سال و 45 درصد نوجوانان ناخن‌های خود را می‌جون. البته با پا نهادن به دوران جوانی کم‌کم این افراد هم یاد می‌گیرند چطور با اضطراب خود کنار بیایند؛ علاوه بر این به دلیل شرمندگی از تغییر شکلی که ناخنشان در اثر جویدن پیدا کرده، سعی می‌کنن این عادت زشت را ترک و به همین علت آمار بزرگسالان ناخن خور(!) تا 20 درصد پایین می‌اد

 

اما رفتار شما، ریشه فیزیولوژیکی داره یعنی بدن شما یه چیزی کم داره که عکس العمل تون این شکلیه
برید پیش متخصص آزمایش چکاب تخصصی بنویسه
 تخصصی باید بررسی بشه با قرص حل میشه

اگه اون موقع مشکلی نبود باید درقالب روان درمانی پیش روان شناس بیاید

این مسئله چون ارثیه احتمالا نیازی در بدن شما هست که باید حل بشه مثلا کم کاری تیروئید یا کاهش کلسیم یا آهن یا چیز دیگری که بدن اینطوری جبرانش میکنه
پیشنهاد میکنم مراجعه به پزشک کنید حل میشه انشاءالله

من 32 سالمه نمی خوام ازدواج کنم
ولی از بالا رفتن سنمم دارم میترسم خواستگار دارم موقعیتش خوبه پسر خوبیه تردید دارم شدید اصلا علاقه ای به ازدواج کردن ندارم تو خونه بابام آزادم خودم مغازه دارم مشکلی با مجرد بودنم ندارم ولی میترسم دیگه موقعیت خوب گیرم نیاد از تنهایی بعد ۴۰ سالگی میترسم خیلی چیزا هست گفتم شما راهنماییم کنین، از یه طرف پسر خوبیه اهل زندگیه از طرف دیگه من دوس ندارم از شهرم برم دوس دارم چندسال دیگه مجرد باشم دلم میخواد هنوزم یه دختر آزاد باشم برا خودم زندگی کنم

 

 

مشاور ___________________________________________________

 

 

سلام وقت بخیر

درک میکنم شرایط تونو از
یه طرف ناراحتید سنتون رفته بالا
از یه طرف حرف این و اون که سریعتر باید ازدواج کنی
از یه طرفم نمیخواید آزادی تون از دست بره

ببینید نکته مهم چیه یک ازدواج موفق داشتن بلوک‌های ازدواج یکی از بلوغ های ازدواج بلوغ عاطفی بلوغ عاطفی یعنی من نسبت به همسرم مسئولیت داشته باشه من دوست داشته باشم با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنم.. من از مجردی و تنهایی دیگه لذت نبرم ... من لذت های ازدواج و باهمسر بودن و بچه داری رو به لذت ها و آزادی های مجردی ترجیح بدم...

اگه این بلوغ اتفاق نیافته ... من آماده ازدواج نیستم ... چون با این با این طرز تفکر نمیتونم مادر خوبی برای بچه هام باشم همچنین نمیتونم همسر دلچسبی برای شوهرم باشم ...

من احساس میکنم تا موقعی که به این احساس نرسیدید ازدواج نکنید چون چند وقت که بگذره یا یه قول خودتون به خیانت فکر میکنید یا درخواست هایی از شوهر میکنید که براش سخته
 نشون میده کنارش لذت نمیبرید و از بودن باهاش حس خوبی ندارید....

حرف مهم اینکه فقط عقل در انتخاب همسر کافی نیس ... قلب هم باید خوشش باید (نه اینکه دیوانه و عاشق بشه نه !) همین که همسر اینده به دل بشینه و خوشحال باشید که دارید ازدواج میکنید.


نکته آخر اینکه حتما قبل ازدواج با هرکس که مایل به ازدواج بودید مشاوره (pmc) یا پیش از ازدواج برید و
که تناسب دوتا تون مشخص بشه


خوشحال شدم که خدمتتون بودم /موفق باشید

 

من در حالت اضطراب و نگرانی ناخن های دست و پایم را - با اینکه درد شدیدی دارد - از ته می کشم؛ مرا راهنمایی کنید.

 

مشاور _______________________________________

 

 

ابتدا دقت کنید حتما حتما حتما باید به یک مشاور متعهد و متخصص مراجعه کنید ولی حال که به ما مراجعه کردید ؛

راه کارهاى زیر تاثیر به سزایى در درمان این بیمارى دارد:

۱. سعى کنید با خود کنترلى، میزان و دفعات ارتکاب به این عادت را روز به روز کاهش دهید و با یادداشت نمودن ان، کاهش تدریجى ان را دنبال کنید. ۲. زمان ها و موقعیت هایى که این حالت بروز مى کند، شناسایى کرده و در ان موقعیت ها خود را به اعمال و افکار دیگر (مانند مطالعه و کارهاى ظریف) مشغول سازید. ۳. عوامل اضطراب و ناخن جویدن را شناسایى کرده و انها را کاهش دهید و از صحنه زندگى حذف کنید. براى مثال اگر به هنگام شنیدن اخبار، این عادت بروز مى کند، در این موقع به کارهاى دستى (مانند خطاطى، بازى با قلم و تمرین خط و گفتن ذکر و شمردن ان به وسیله تسبیح و...) مشغول شوید و مدت زمان گوش دادن به اخبار را کاهش دهید. ۴. اگر از به کارگیرى این دستورالعمل ناتوان و یا ان را کم تاثیر مى دانید، از دست کش و یا کیسه استفاده کنید به محض بروز این حالت، دست خود را در کیسه یا دست کش قرار دهید. ۵. شخصى را بخواهید تا هرگاه مشاهده کرد شما به این عادت مشغول شده اید، دست شما را بگیرد و یا با یک روش ازار دهنده (مانند فشار دادن به دست شما) رفتار شما را کنترل کند. کافى است چندین روز این عمل را انجام دهید تا این عادت فراموش گردد. ۶. هر روز به صورت مرتب ورزش کنید، به خصوص به هنگام صبحگاه. ۷. هنگام ورزش چندین بار نفس عمیق بکشید و اکسیژن خون خود را افزایش دهید. ۸. قران زیاد بخوانید و به صورت مرتب و منظم چند وعده در روز قران بخوانید. ۹. ذکر «لاحول ولا قوه الا بالله» را زیاد بگویید. ۱۰. هنگام گفتن ذکر تسبیح در دست بگیرید و این ذکرها را با تسبیح بگویید. ۱۱. سر انگشتان خود را با موادى تلخ و بدبو الوده کنید که به محض گذاشتن در دهان تلخى و بوى بد ان شما را اذیت کند. ۱۲. هنگام گوش دادن به درس یا تماشاى تلویزیون دست هاى خود را زیر چانه یا کنار گوش خود نگذارید؛ یا تسبیح دست بگیرید و دست هاى خود را مشغول کنید یا روى نشیمنگاه بنشید و دست ها را دور پاها درهم قفل کنید.

براى مقابله با مشکلى که مطرح کرده اید، رعایت راه کارهاى زیر مناسب است:

۱. براى خود برنامه اى شبانه روزى تنظیم کنید و کارهایتان را - اعم از: مطالعه، خواب، عبادت، تفریح، ورزش، تغذیه و... - در زمان معین و طبق برنامه انجام دهید.

۲. براى تقویت انگیزه، هدف نهایى و اهداف واسطه اى خود را از درس خواندن مشخص کنید؛ زیرا اگر انسان هدف مشخصى داشته باشد، همواره ان هدف براى او انگیزه ایجاد مى کند.

۳. از پراکنده خوانى اجتناب کنید؛ مطالعات شما باید هدفمند و در زمان مناسب باشد.

۴. بعد از غذا خوردن، بلافاصله مطالعه نکنید.

۵. بکوشید در کتابخانه و با نشستن صحیح پشت میز، مطالعه کنید

. ۶. بعد از ۴۵ دقیقه مطالعه، یک ربع استراحت کنید و اگر برایتان امکان دارد، نوشیدنى یا میوه، یا حداقل چند دانه کشمش و یا بیسکویت بخورید. البته لازم نیست هر ۴۵ دقیقه خوردن یا نوشیدن تکرار شود؛ ولى استراحت لازم است. هرگز چند ساعت به طور مستمر مطالعه نکنید.

۷. هنگام امتحانات، از مواد قندى و مغذى (مانند خرما، کشمش، انجبر، عسل، مربا و...) بیشتر استفاده کنید.

۸. شب ها حداقل شش ساعت استراحت و خواب داشته باشید و در بین روز، بعد از صرف نهار، یک ساعت استراحت کنید

. ۹. بهداشت خواب را مراعات کنید.

۱۰. اگر همه موارد فوق را مراعات کردید، ولى مشکل خواب الودگى وجود داشت، به روان پزشک مراجعه کنید.

m1401 ( تحصیلات : دبیرستان ، 16 ساله )

سلام خسته نباشید
من کلاس نهم رو تموم کردم و الان موقع انتخاب رشه ام هست
من برای اینکه بخوام رشته ام رو انتخاب کنم. یا باید ببینم به چه چیز علاقه دارم یا باید ببینم که شغلم چه چیزی انتخاب میکنم که در ارتباط با شغلم درس هم بخونم اما مشکلم اینجاست که من مدتی فکر کردم و با چند نفر صحبت کردم اما نفهمیدم که چه رشته ای رو دوست دارم و اینکه حتی نمیدونم که شغلم هم قرار چی باشه چون میترسم یک رشته ای رو انتخاب کنم یا یک شغلی اما بعد از مدتی پشیمون بشم.
نمیخوام پشیمون بشم اصلا نمیدونم چیکار باید کنم؟


مشاور:___________________________________________________________________________

 

با سلام و وقت بخیر خدمت شما همراه عزیز راسخون

خوشحالم که در این مسیر کنار شما هستم

نگرانی شما را در رابطه با انتخاب رشته و انتخاب شغل کاملاً درک می کنم ؛ یک بخشی از این نگرانی و سردرگمی طبیعی است اما می توانید برای اینکه از این نگرانی و سردرگمی خارج شوید ، ابتدا علاقمندی ها ،  رغبت و استعداد خودتان را پیدا کنید ، برای اینکه این موارد را شناسایی کنید می توانید از طریق هسته ی مشاوره ی آموزش و پرورش منطقه ی سکونتتان یا یک مرکز مشاوره ی خصوصی آزمون استعداد و رغبت را که برای این منظور طراحی شده است را انجام دهید .

این آزمون به شما کمک می کند بخش عمده ی این نگرانی ها حل شود . چرا که با این آزمون به توانمندی ها ، علایق و استعداد های خودتان واقف می شوید و می توانید بر اساس آن یک انتخاب رشته ی اصولی داشته باشید .گاهی وقت ها ممکن است بعد از انجام این تست  فرد بین دو رشته تردید پیدا کند که کدام را انتخاب کند ، برای این منظور می توانید از افرادی که در هرکدام از این رشته ها تحصیل کرده اند کسب اطلاع کنید .
 

امیدوارم در مسیر تحصیل و شغل آینده بهترین ها در انتظار شما باشد .

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 27 ساله )

سلام و خسته نباشید من تمام سایت هارو بررسی کردم هرکس یه چیز نوشته و با یه مرکز که به سوالاعات مذهبی پاسخ میدن هم صحبت کردم و گفتن در رابطه با نزدیکی به منظور انعقاد نطفه در شب چهارشنبه علی الظاهر مشکلی وجود ندارد اما باز یکم دلم نا آرامه اگه میشه یه راه حلی به من نشون بدین
من زمان تخمک گذاریم همزمان با قمر در عقرب بود که دکتر گفته بودن باید اقدام کنم اما چون شک داشتم انجام ندادم و قمر در عقرب رو گذروندم و بعد از اون هم صدقه دادم بعد اونم افتاد وسط ماه قمری که دیروز باشه بازم نشد الانم دوباره افتاده شب چهارشنبه من باید چیکار کنم؟ آیا سندی وجود داره مبنی بر اینکه شب چهارشنبه برای بسته شدن نطفه خوب نیست و مشکلی برای جنین پیش میاد یا خیر؟ من میتونم صدقه بزارم کنار و اقدام کنم؟


مشاور: _______________________________________________________________________

 

سلام. از تقویم همسران استفاده کنید و دقیق طبق اون دستورات عمل کنید... زمان تخمک گذاری معمولا دو سه روز از چهاردهم تا شانزدهم هفدهم ادامه داره، بهتره زمانتون رو با وقت مناسب و سفارش شده هماهنگ کنید... ان شاءالله درست میشه

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 29 ساله )

سلام،من یه دختر ۱۸ ماهه دارم و از وقتی که غذا خوردن رو واسش شروع کردم چون غذا نمیخوره و وزن نمیگیره خیلی عصبی میشم و تاحالا چند بار کتکش زدم حتی همون موقع که کوچیکتر بود،نمیتونم خودمو کنترل کنم عصبی میشم ولی بعدش دلم واسش میسوزه.

خودم وقتی بچه بودم خیییلی از مامان بابام کتک میخوردم سر هر چیزی و خیلی دعوام میکردن،حتی یادمه زمانی که حدودا ۶ ساله بودم همش فکر میکردم که مامان واقعیه خودم فوت شده و بعدش بابام با این خانوم که الان مادر منه ازدواج کرده.

حتی تا دوران دانشجوییم این کتک ها ادامه داشت و هنوزم وقتی میرم خونه پدریم با مامانم دعوامون میشه.واقعا درمونده شدم هیچ دلخوشی ای ندارم همش حس میکنم شوهرم دوستم نداره با اینکه خودش میگه دوستت دارم ولی بلد نیستم بروز بدم،منم فکر میکنم دروغ میگه و خانوادشو بیشتر از من دوست داره.

تا حالا خیلی بفکر خودکشی افتادم ولی خب میترسم.تو سن ۱۶ سالگی هم یبار از دست مامانم میخواستم خودکشی کنم و کردم ولی داداشم رسید و به دادم رسید.


مشاور: ________________________________________________________________

 

سلام خدمت شما
متوجه ناراحتی ها و مشکلات شما شدم و بسیار متاسفم از انچه در کودکی گذرانده اید .بله .شما حق دارید .اینکه  کودکی را همراه با سختی گذرانده اید .و در این مسیر اسیب های فراوانی دیده اید ، قابل درک است .گذشته ی شما مشکلاتی وجود داشته که شما در به وجود امدنش تقصیری ندارید .

این درست که این حالی که امروز دارید و برایتان مشکل ایجاد نموده است ، انتخاب شما نبوده است  ، اما ادامه دادن به این سختیها و یا درمان کردن انها و پایان دادن به این سختی ها و دشواریها انتخابی ست که در دست شماست .این شمایید که انتخاب می کنید .کمک بگیرید .و با رواندرمانی ارامش و اسایش را به خود و اطرافیانتان هدیه دهید .شما با این احوال بار سنگینی بر دوش دارید و من هم متوجه فشاری که بر روی شانه های شما ست، هستم .شما در به وجود امدن این مصائب اختباری نداشته اید ولی برای  پایان دادن به این محنت  باید خودتان وارد عمل شوید .تصمیم گیرنده شماهستید .

مسئله ی دیگر ،اینکه شما خودتان تجربه کرده اید که این سوء رفتارها از طرف والدین به هنگام کودکی چه عواقب سخت و دردناکی در پی خواهند داشت ..بله من  درک می کنم تا چه حدی به صورت همه جانبه تحت فشار واقع شده اید . .نمی خواهم احساس گناه یا خود سرزنش گری هایتان را افزایش دهم ولی این مشکلاتی را که خودتان زخمی شده ی انها هستید ، خودتان به صورت اگاهانه به فرزندتان تحمیل نکنید .چه بسا والدین شما از نتیجه ی رفتار هایشان اگاه نبوده اند و نااگاهانه چنین رنجی را به شما تحمیل نموده اند .لیکن شما که خودتان  رنج کشیده ی این نوع برخورد والدین بوده اید ، شایسته نیست اگاهانه چنین کنید . .به این منظور پیشنهاد میکنم و لازم است در اسرع وقت به روانپزشک مراجعه فرمایید .که با کمک درمان دارویی  اماده ی رواندرمانی شوید .و همراه با دارو درمانی ، تحت روان درمانی قرار بگیرید .

تله های زندگی در کودکی و در هشت سال نخستین شکل می گیرند .ووجود انها بستگی دارد به نوع ارضا شدن نیاز هایی که کودک دارد .رشد و تحول در کودکی تنها غذا و اب و بهداشت نیست و نیاز های کودک ادمی بیش از نیازهای فیزیولوژیکی ست و بعد روانی و عاطفی ان  از اهمیت بالایی برخوردار است چر ا که به نوع دلبستگی اش می انجامد  که ایمن باشد یا نا ایمن و به تبع ان شکل گیری شخصیتش و روابط بین فردی اش و در نهایت کل زندگی اش به چگونگی ارضا نیاز هایش بستگی دارد . .لذا جای هیچ گونه تعلل و درنگی وجود ندارد .هر چه سریع تر اقدام نمایید و به این درد و رنج دشوار پایان دهید .

در مورد رابطه با همسرتان هم این طور که فرمودید ، روان بنه ها و طرحواره های ناسازگاری در شما وجود دارد که هنگامی که فعال می شوند ، چنین حس هایی به شما دست می دهد .پیشنهاد می کنم برای روان درمانی ، رواندرمانگری را انتخاب کنید که تخصصی در این زمینه ( طرح واره درمانی ) داشته باشد .به شما پیشنهاد می کنم کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته ی جفری یانگ را حتما مطالعه کنید .مخصوصا از فصل پنج به بعد برای شما مفید فایده خواهد بود .عزیزم دقت داشته باشی ، دریافت کمک از متخصص ، علاوه بر اهمیتی که برای سلامت و ارامش شخص خودتان و بس از اثر بخشی ان بر فرزند پروری شما ، برای حفظ رابطه ی زناشویی شما هم اهمیت بسزایی دارد .

بزرگوار، خلق پایین و کندی حسی حرکتی، روانی  و بی انگیزگی از مشخصه های بارز افسردگی ست .اجازه ندهید باعث تعلل شما در گرفتن کمک شود .
امید وارم هر چه سریعتر ارامش و اسایش به شما بازگردد 🤲.
در پناه خدای مهربان باشید .🌹

 

ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 16 ساله )

مو همسرم سه ماهه عقد کردیم همو به شدت دوست داریم همیشه هم تو جمع میگه ولی گاهی اوقات که از دستم دلخور میشه خیلی پیش میاد سر مسئله کوچیکی ناراحت میشه قهر میکنه و دلخور میشه ، میگه من زود ازدواج کردم اگر موقعیت مالی بهتری داشتم این مشکلات پیش نمیومد امروز مادرم زنگ زد و گله کرد اونم حسابی دلخور شد ولی به روی من نیاورد من میترسم زندگیم خراب شه مطمئنم ناراحت و عصبیه چکار کنم تصمیم غلطی نگیره یا خدایی نکرده به جدایی منجر نشه


مشاور:___________________________________________________________________________

 

سلام خدمت شما همراه گرامی.
عزیزم متوجه نگرانی ها و اضطراب شما شدم.
ازدواج شما در سنین پایین صورت گرفته  است و تحقیقات و پژوهش ها این نوع ازدواج های زود هنگام نسبت به ازدواج در سنین  بالا کمی ریسک پذیر تر است .

لذا در پس زمینه ی ذهنتان ممکن است به ازدواج تان و درستی و غلطی آن، شک و تردیدی وجود داشته باشد ، و به هنگامی که به سختی می خورد  یا با چالشی روبرو می شوید این موضوع که چرا زود ازدواج کردیم و یا هرگونه عدم رضایت  به هر شکل ما برای گذشته و تغییر اون کاری نمی تونیم بکنیم تنها لحظه حال و اکنون در اختیار ماست و ما اگر اکنون رو با درایت مدیریت بکنیم باز هم جای امید و خوشبینی به اینده وجود دارد .پس باید تلاش بیشتری داشته باشید .

دوست عزیز توجه داشته باشید،شما کنترل و اختیار و انتخابی از سمت همسرتان ندارید و تنها می توانید روی خودتان و رشد هر چه بیشتر خودتان با عزم و اراده ای قوی، وقت و همت بگذارید ‌. 

هنوز دیر نشده و عشق شما نو شکفته است .پس جای نگرانی نیست ، به جای نشستن و نگران بودن از آینده ای که نیامده حال را غنیمت  بشمارید ‌و با تلاش و تکاپو کوشش کنید مهارت های خودتان را ارتقا دهید .مهارت های دهگانه ی زندگی به شما کمک بسیاری می تواند بکند .کتاب بخوانید ، فیلم های خوب ببینید ، در کارگاه های خودشناسی و مهارت افزایی شرکت کنید .

بهترین خودتان باشید ، این اقدامات شما تاثیر خودش را بر روی رابطه و همچنین همسرتان خواهد گذاشت .شک نکنید .

سن کم شما و همسرتان ، اجازه ی کسب مهارت ها و تجربه ی کافی را به شما نداده است ‌.و این مسئله ممکن است، مشکلاتی در روابط شما ایجاد کند .

دوست من شما به جای یک  فرد دیگر (  حتی اگر  همسر شما باشد و عاشقانه همدیگر را دوست داشته باشید ،) نمی توانید ، فکر کنید ، یا تصمیمی بگیرید و یا رفتاری انجام دهید .شما جای خودتان هستید و البته بی شک  سهمی از اینده زندگی زناشویی تان و نقشی بسزایی  در تداوم و رضایت مندی در ان دارید .لیکن در حد توان و اختیارات و امکانات خودتان .و نه بیشتر ..شما به نوبه ی خودتان این توان را دارید که با کسب مهارت های لازم و کسب  اطلاعات لازم ، که در روابط بین فردی  شما کارساز باشد، قدم های خوبی در راستای بقا و ماندگاری عشق تان بردارید و می توانید به این ترتیب خوش بین به آینده و ازدواج تان باشید .

نگرانی صرف دردی از شما  دوا نمی کند .نگرانی و اضطراب تنها با ایجاد ناآرامی و تنش در ذهن شما از کارکرد و عملکرد مثبت شما می کاهد . سعی کنید استقلال پیدا کنید .فعال باشید .برای خودتان مقبول باشید .اگر حرمت و عزت نفس تان کافی باشد ، اعتماد به نفس تان هم بالا خواهد بود .و در این صورت می توانید فردی باشید که استقلال دارد .و فردی وابسته  نیست.

مردها در ذهن و روان شان زنان مستقل،فعال و کارامد را می پسندند و در درون به انها احترام می گذارند .زنانی که برای خودشان ارزش قائلند .و با خود و دیگران با شفقت رفتار می کنند .

فقط به یک مسئله دقت کنید ...سعی در این نداشته باشید که همسرتان را کنترل کنید .و به نوعی والد همسرتان نشوید .اقایان زیر بار کنترل گری همسرشان نمی روند .حتی اگر مدتی از این موضوع حمایت و حفاظت مادر گونه خوش شان هم بیاید ، در نهایت ، از زیر این بار شانه خالی خواهند کرد .و انتظارشان این است که همسرشان به انها تکیه کند .مردها تایید همسرشان را می خواهند .و حفظ قدرت شان برای انها از اهمیت ویژه ای برخوردار است .

اگر در زندگی زناشویی، همسران یک فرمول و قانون را مد نظر داشته باشند و سرلوحه ی رندگی خود قرار دهند ، زندگی زناشویی شان هیچ گاه به بیراهه نخواهد رفت .

قانون این است که به جای اینکه همسران هرکدام به طور مجزا در پی ارضاء نیاز ها و خواسته های خودشان باشند ، در پی ارضاء نیاز ها و خواسته های طرف مقابل باشند .به این شکل هر دو طرف به خواسته های خود می رسند .

در چنین صورتی زندگی شان ایده ال و عاشقانه می شود .

و در این میان هر چقدر توقعات و انتظارات شان از همسرشان کم تر و پایین تر باشد ، موفق تر ند .

زن و شوهر اگر نقش خود را در خانواده و زندگی زناشویی یاد بگیرند و بر اساس ان عمل کنند،زندگی کم تنش و بی چالشی را خواهند گذراند .

دائما با خودتان تکرار کنید که من همسر ، همسرم هستم .من والد یا کودک او نیستم .

رابطه ی همسرانه ، رابطه ایست بالغانه و زندگی دو فرد بالغ ، مسلما موفق خواهد بود .

در پایان پیشنهاد می کنم ، دنیای معنوی تان را وسیع تر کنید .با همسرتان تفریحات معنوی ترتیب دهید .پژوهش ها نشان داده آمد زوجینی که بیشتر با دنیای  معنویت مانوس هستند، در میان خودشان هم انس و الفت بیشتری در جریان است .توکل به خدا داشته باشید و به جای نگرانی و اضطراب که تمرکز شما را از میان می برد ، در جهت رشد و شکوفایی خودتان و در نتیجه رشد زوجی تان کوشا باشید . 

امیدوارم پاسخ سوال و مسئله تان را گرفته باشید و ابهامی نداشته باشید .اگر این چنین نبود و همچنان ذهنتان درگیر با مشکلی است با ما در میان بگذارید.تا جایی که امکان داشته باشد ما در کنار تان هستیم.
در پناه خدای مهربان باشید .

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 32 ساله )

سلام خسته نباشی. چند مدتی هست پسرم بطور عجیبی فریاد میزنه خشمگین میشه. حرف مادر و پدرم رو قبول نداره. دوستانش رو فقط آدم های منطقی میدونه. چند وقتیه هم هست متوجه شدم تو اینترنت با دختر حرف میزنه. واقعا کم آوردم. همیشه گریه میکنم چرا این پسر اینجوری شد. پسر خوبی بود بچه ممتاز مدرسه الانم هست. ولی گوشیشو با هزار ترفند رمزشو باز کردم میخونم میبینم. حرف از فرار ازخونه، خود کشی میکنه. تازگیا هم که باهاش حرف میزنم بهم فحش میده منم تندی میکنم باهاش دست بهم بلند میکنه. پدرش هم که کلا بی مسئولیت هست. چه برسه به فرزندانش برسه. زندگی خرج و مخارج بچه ها رو دوش منه. خیلی افسرده شدم و سردرگمم. چه کنم خیلی نگران پسرم هستم 17 سال سن داره. هیچی هم براش کم نزاشتم همیشه هم کنارش هستم ولی نمیدونم چی شد که اینجوری شده. خیلی نیازمند راهنمایی شما هستم. در ضمن هر چی من میگم میگه خفه شو تو دشمن من هستی نمیخوامت و... چه کنم؟


مشاور:_______________________

 

سلام همراه گرامی

 نگرانی شما دباره نوجوان تان قابل درک است. اما همانطور که می دانیم نوجوانی سن بلوغ و بحران است و در عین حال سن خامی و کم تجربه گی. با توجه به سن فرزندتان و اینکه در اواسط بحران بلوغ است و پایان نوجوانی، سعی کنید تا می توانید خود را همراه نشان دهید نه مقابله گر.

در این سن، نوجوان همراهی والدین را می خواهد نه سد راه بودنشان. چرا که استقلال طلبی و غرور در این سن به اوج خود می رسد و از اینکه کنترل شوند و مدام امر و نهی به شدت بیزارند. سعی کنید بیشتر از اینکه او را چک کنید با دوستانشان و حتی خانواده آنها ارتباط بگیرید و او را به سمتی ببرید که ارتباطتان خانوادگی شود. لازم است با تک تک دوستانش دوستانه و دلسوزانه ارتباط بگیرید و بعد با بهترین گزینه که شرایط ارتباط خانوادگی وجود داشته باشد، ارتباط بگیرید. این گونه هم از وضعیت دوستانش مطلع شده اید و هم نشان داده اید همراهش هستید. 

در گام اول به یک بهانه ای، جشن کوچک و دوستانه ای مثلا بعنوان تشویق او به مناسبت کسب نمرات خوب در امتحانات، در حضور شوهرتان، دوستانش را به منزل خود دعوت کنید و پس از آن شما و همسرتان نه به حالت سین جین کردن، بلکه به عنوان آشنایی با دوستانش هم صحبت شوید. به این منظور شما و همسرتان می توانید با واژه های خاله جان یا عمو جان اهل کجا هستید یا پدرتان چه کاره است و از این قبیل سوالات سر بحث را باز کنید. باز هم تاکید می کنم نوع سوالات و برخورد شما نباید احساس عدم امنیت به فرزندتان دهد.

فعلا همین راهکار را پیش بگیرید، ببینیم در ادامه چه اتفاقی پیش خواهد آمد.

موفق باشید

ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 16 ساله )

مادرم همیشه به من قول هایی میدهد که هیچوقت به ان عمل نمیکند. او خییییلی دروغگو هست. قرار بود بیشتر از یک هفته برایش در خانه کار کنم و هر روز خانه را تمیز کنم. در عوض او به من قول داده بود که بعد از ان مدت همیشه کیف خواهیم کرد و هر روز بیرون میرویم. ولی...
ان مدت که تمام شد مادرم به قول هایش عمل نکرد و هر روز سر من داد میزد و فحاشی می کرد که چرا مثلا اشپزخانه یا هر جای دیگر خانه کثیف است برو تمیز کن. خسته شدم از دروغ های مادرم و تمیز کردن خانه هر روز مثل یک کلفت.


مشاور: _________________________________________

سلام همراه گرامی

پیامتان را با دقت خواندم و متوجه ناراحتی تان از بدقولی مادرتان شدم. نفرمودید فرزند چندم خانواده هستید و از پدرتان صحبتی نکردید.

با توجه به اینکه در سنین حساس نوجوانی هستید و دوست دارید همه چیز طبق میل تان پیش برود از شما می خواهم برای بهبود رابطه خصوصا با مادرتان به نکاتی که عرض می کنم دقت کنید:

- سعی کنید در براورده شدن قول و قرارها سفت و سخت نباشید و انعطاف داشته باشید.

- اگر انعطاف به خرج ندهید زمینه لج و لجبازی دیگران را فراهم خواهید ساخت.

- سعی کنید تابع شرایط باشید. خیلی وقت ها پیش می آید اوضاع بر وفق مراد پیش نمی رود و یا در لحظه آخر شرایط عوض می شود. این مورد برای همه ما در زندگی پیش می آید. پس چاره ای نداریم جز اینکه با ملایمت شرایط را تغییر دهیم نه با زور و اجبار و فشار. 

- ممکن است مادر شما از موضوعی ناراحت باشد و فشاری را تحمل می کتنند که نمی توانند تصمیم درستی بگیرند و یا ثبات رفتاری ندارند. بنابراین سعی کنید با ایجاد حس همدلی در خودتان به مادرتان نزدیک شوید و ایشان را همراهی کنید.

- فعلا مواردی که عرض کردم را عمل کنید تا ببینیم نتیجه چه می شود.

موفق باشید.

( تحصیلات : لیسانس ، 29 ساله )

با سلام
بنده حدود یک سال و نیم هست ازدواج کردم - خانمم بسیار بد دهن و فحش های بسیار زشتی میدهد . چندین باز ازش با خواهش و تمنا خواستم بد دهنی نکند به من میگع تو سوسولی و به بد دهنی ها همیشه ادامه میده و هر دفعه پیشرفت قابل توجه ای نسبت به دفعه قبل در استفاده از کلمات جدید تر (فحش های جدیدتر) میکنه
به فکر جدایی هستم بخاطری در خانواده ای که من بزرگ شدم ی کلمه نامربوط از کسی نشنیدم تا به این سن ولی خانواده خانمم مثل نقل و نبات ....
چیکار میشه کرد ؟


مشاور: _________________________________________________________-

 

با سلام،
همراه گرامی راسخون، یکی از مسائل و مشکلات زوجین مربوط می شود به چگونگی کنترل خشم و ابراز خشم و عصبانیت شان، به عبارتی انتخاب روش ابراز خشم. بعضی افراد بدین گونه است که سعی در تخریب و تحقیر کردن طرف مقابل می کنند و انگشت روی نقاط ضعف طرف مقابل می گذارند و به بی احترامی و بددهنی و فحاشی می پردازند.

از آنجایی که خانواده ی هر فرد برایش اهمیت دارد و  بی احترامی به آنها را نمی تواند برتابد، برخی از همسران این روش را اتخاذ می کنند. در چنین شرایطی ابتدا مزایای بددهنی همسرتان را کشف کنید؛ اینکنه او از این نوع رفتار چه منفعتی بدست می اورد؟! چه ثمره ای باعث تکرار این نوع رفتار در وی شده است؟! رفتاری تکرار می شود که تقویت( پاداش) گرفته باشد. حالا جلو رسیدن به آن مزایا را بگیرید.

رفتاری که به پاداش و تقویت نیانجامد، خود به خود به خاموشی رفتار منتج می شود؛ یعنی باعث ترک آن رفتار می شود.


مقابله به مثل نکنید!

در مقابله برابر همسر بددهن مهم ترین اصل حفظ ارامش خودتان است. بدیهی است اگر شما در برابر فحاشی و توهین های همسرتان به مقابله به مثل بپردازید و در برابر فحاشی های همسرتان کنترل خود را از دست بدهید و با عصبانیت برخورد کنید، اوضاع به شدت بدتر می شود، چراکه باعث بیشتر شدن خشم و عصبانیت همسرتان می شوید و هیچ حاصلی در بر نخواهد داشت جز شدت یافتن مشاجره و توهین هایی به مراتب بدتر و شدیدتر . لذا  سعی کنید همسرتان را هم آرام کنید تا حرفهای شما را بشنود؛ پس مقابله به مثل اکیدا ممنوع‌!


سکوت ممنوع!

بعضی افراد فکر میکنند اگر حملات و توهین های همسرشان را تحمل کنند، اوضاع بهتر میشود. اما برعکس با این کار این فرصت را به او میدهید که بیشتر شما را مورد تمسخر و فحاشی قرار دهد. اغلب فرد فحاش در چنین شرایطی تلاش  می کند میزان اعصاب و تحمل شما را ازمایش کند و گام فراتر می نهد و شدت رفتار نشان می دهد، لذا وضع بدتر و بد تر می شود. پس فکر مدارا و سکوت را از سر بیرون کنید.


گاهی با شوخ طبعی عکس العمل نشان دهید

در حالیکه شوخ طبعی یکی از بهترین و قدرتمندترین راه ها برای مقابله با بددهنی و فحاشی است اما کار بسیار دشواری است. زیرا در میان بحث و دعوا با همسر بددهن، احساس ناراحتی انقدر شدید است که ظاهری شوخ و خندان از خود نشان دادن تقریبا غیر ممکن به نظر می رسد. با این وجود شاید بهترین کاری که در چنین شرایطی می توانید انجام دهید همین باشد. دقت داشته باشید شوخ طبعی علاوه بر اینکه باعث می شود زهر کلمات توهین امیز  کاسته شود، تا حد زیادی تنش را کم می کند.

 هنگامی که همسرتان شروع به توهین و فحاشی میکند، خونسردی خود را حفظ کنید  و واقع بین باشید. از خودتان بپرسید آیا  واقعا حرفهایش درست است؟ سعی کنید در نظر داشته باشد که قصد او چیست و سعی دارد شما را عصبانی کند و به خواسته اش برسد، پس بهتر است همه ی آنها را به خودتان نگیرید. 


ترک محل دعوا

ترک محل هم  یکی از راهکارهای ساده و شاید بهترین راه حل ها باشد. وقتی متوجه شدید  همسرتان عصبانی است و شروع توهین و فحاشی  نزدیک است ، به هر ترفندی که شده او را تنها بگذارید. به این طریق می توانید خشم همسرتان را کنترل کنید و از بددهنی های او جلوگیری نمایید. کاملا جدی و مصمم این کار را انجام دهید.

کشف کنید که دلیل اصلی رفتار همسرتان چیست، شاید بهتر باشد یک بررسی جامع روی رفتارهای توهین آمیز همسرتان داشته باشید. برای این کار بهتر است رفتارها را همراه با پیش آیندها یعنی علت رفتار و پیامدها یعنی نتیجه ی ان  رفتار و موقعیت، را یادداشت کنید. 

همچنین شاید با تغییراتی در سبک رندگی تان و نوع رفتارتان روی رفتار های همسرتان اثر گزار باشید.

 سعی کنید با بیان عبارات  و یا جملاتی او را به فکر به رفتارش وا دارید، و او را به آرامی به ترک رفتار های قبل و انجام رفتارهای جدید متمایل کنید و عادت بدهید.

وقتی بحث بالا می گیرد دعوا را خاتمه دهید و مکالمه خود را به زمان دیگری موکول کنید ، این کار به شما و همسرتان اجازه می دهد تا هر دوی شما کمی ارام شده و خشم تان فروکش کند تا رفتاری بهتر داشته  باشید .

احساسات منفی و حال خود را با او در میان بگذارید .

ابراز احساس بسیار مهم است .در زمانی مناسب که ارامش بر قرار است به او بگویید چقدر از این موضوع ناراحت هستید .

به جای نشان دادن خشم و فحاشی کردن روش مناسب برای  صحبت کردن  و نحوه برخورد با همسر بددهن را بیاموزید و از کلمات مناسب برای مطرح کردن  احساسات خود کمک بگیرید ..

در خاتمه تاکید می کنم ناشنیده و نادیده گرفتن همسر فحاش و بددهن یعنی نوعی بی تفاوتی در مقابل رفتارهای نامناسب همسر، که احساس بی ثمر و بی نتیجه بودن رفتارش را برایش نمایان  بکند و نرسیدن به  خواسته اش  که منجر به چنین رفتاری شده است بسیار مهم است.

موفق باشید

ناشناس ( تحصیلات : راهنمایی ، 15 ساله )

سلام . وقت بخیر . من دختری پانزده ساله هستم که اخیرا دچار افسردگی شدم . به دلیل اینکه فکر میکنم آدم تنهایی هستم و البته دلیل تنهایی من نداشتن دوست یا کمبود عاطفه از سوی خانواده نیست . من به شدت نیاز دارم که از سوی جنس مخالف مورد حمایت قرار بگیرم و ساده تر بگم میخوام دوست پسر داشته باشم . چند ماهی هست که به دنبال شروع یک رابطه هستم ولی هربار شکست میخورم . مثلا وقتی دوست دارم با یک نفر دوست بشم از طرف شخص مقابل مورد تحقیر قرار میگیرم و یا یک جوری همه چیز خراب میشه . ولی در عین حال شاید افراد معدودی مشتاق به برقراری رابطه با من بودند . که هیچ کدوم از اون ها ایده آل های من را نداشتند . در کل فکر میکنم شایسته داشتن اون چیزی که میخوام نیستم و باید در خودم تغییراتی ایجاد کنم که از طرف دیگران پذیرفته بشم . فکر میکنم عشق و احساس خوب داشتن به من حرومه و عشق های دوطرفه واسه قصه هاس . لطفا راهنمایی کنید . این افکار مثل یک زندان من رو اسیر کرده و دارم افسرده میشم .

 

مشاور :___________________________________________________________

 

خواهر محترم، از اینکه ما را محرم حرفهای دلتان دانستید و در رسیدن به آگاهی بیشتر به ما اعتماد نمودید، به خود افتخار می کنیم.
احساس نیاز شما را درک می کنیم و می دانیم که نیاز به یک همدم و مونسی برای تنهایی تان دارید، این نیاز از جمله شاخصه هایی است که نه تنها از زمان بلوغ بلکه جلوتر از آن همراه انسان بوده و باید در هر مرحله از رشد متناسب با شرایط سنی, فرهنگی و ... به نحو مطلوبی مورد عنایت قرار گیرد. بدون شک نیاز به همدم و غریزه جنسى از خواص طبیعى انسانی می باشند. انسانى که از نظر جسمى و روحى سالم باشد داراى چنین کشش هایى مى‏باشد و این خود یکى از نعمت‏هاى خدادادى به بشر است. از طرفی اسلام به عنوان یک دین کامل که منطبق با فطرت انسان است با این مسأله طوری برخورد کرده است که فرد دچار افراط و تفریط نشود و بلکه راه وسط را انتخاب کرده که هم نیازهای درونی فرد ارضا شود و هم اخلاق و ایمان و عزت نفس او خدشه دار نشود. اسلام به پیروانش دستور می دهد اگر امکان ازدواج با فرد مورد علاقه شان را داشتند فورا ازدواج کنند و اگر ندارند به هیچ وجه با او ارتباط برقرار نکنند و حتی در خیال خود هم به او فکر نکنند. ما اگر بخواهیم راهی غیر از آنچه اسلام گفته در پیش بگیریم و به جای کنترل احساسات درونی، جلوی آن را باز بگذاریم، دچار مشکلات روحی و روانی زیادی می شویم. خواهر محترم! درست است که نیاز به جنس مخالف و تجربه دوستی دارید ولی باور کنید راه دوستی و روابط غیر شرعی اصلا راه مناسبی برای پاسخگویی به این نیاز نیست. لذا توصیه می کنیم صبور باشید و این نیاز را تحت کنترل درآورید تا ان شاء الله در آینده اید نه چندان دور خواستگاران خوب برایتان از راه برسند. گفتید: « وقتی دوست دارم با یک نفر دوست بشم از طرف شخص مقابل مورد تحقیر قرار میگیرم و یا یک جوری همه چیز خراب میشه» اولا این به صلاح شماست و خداوند محافظ شماست تا به گناه نیفتید و ثانیا در ازدواج (نه دوستی) همیشه پسران طالبند و دختران مطلوب، این عادت براساس فطرت انسانی آنهاست. به همین جهت پسران به خواستگاری می روند نه دختران، حتی در روایتی که مربوط به ازدواج آدم و حواست، آدم با این که خلیفه خدا و مسجود ملائکه شد ولی مأمور شد که از حوا خواستگاری کند و خداوند اجازه نداد حوا از آدم خواستگاری کند. حال اگر عکس این عادت فطری اتفاق افتد، نتیجه مطلوبی نخواهد داد و بلکه گاهی سبب تحقیر و شکست روحی دختر می شود. بنابراین توصیه می نماییم فکر این روابط را از خود دور نمایید. شما هنوز فاصله زیادی تا ازدواج دارید و این روابط عملا به جایی نمی رسد و عوارض مختلفی دارد.
وابستگی های زیادی بین دختر و پسر در این رابطه ها اتفاق می افتد که در صورت منجر نشدن به ازدواج مشکلات جدی برایشان بوجود می آورد که عذاب روحی زیادی به دنبال خواهد داشت.
بزرگی می گفت زن و مرد همچون پنبه و آتش می باشند و اگر در مجاورت هم قرار گیرند شعله های آتش زبانه خواهد کشید. معمولا دختر و پسر اگر چه مذهبی باشند بخاطر کشش ذاتی که بین دختر و پسر وجود دارد به تدریج در گناه فرو رفته و پاکی و نجابت خود را از دست می دهند.
فردی که چند مورد از این دوستی ها را تجربه کند سرمایه محبت روانی اش کم شده و بعد از ازدواج نمی تواند رابطه گرم و عاشقانه با همسرش برقرار کند و چه بسا بعد از ازدواج مرتب همسرش را با دیگران مقایسه کرده و دچار احساس زیان شود.
بسیاری از این رابطه ها به درگیری، آبروریزی، منجر می شود تصور کنید که شما می خواهید مثلا چند سال با او در ارتباط باشید بالاخره احتمال اینکه خانواده اش متوجه شوند زیاد است و آنوقت دیگر با ازدواج شما مخالفت می کنند و حتی ادامه رابطه نیز مقدور نخواهد بود.
یکی دیگر از مشکلات در رابطه دختر و پسر تحریک جنسی است. شما در سنی قرار دارید که تحریک جنسی و غریزه جنسی در اوج خود قرار دارد و رابطه داشتن با جنس مخالف تحریک را بیشتر می کند و اضطراب مداوم خواهید داشت و این سلامتی را به خطر می اندازد. پس بخاطر سلامتی خودتان هم که شده سعی کنید از اینگونه روابط یا خیال ها خودداری نمایید.
موفق باشید.

مراجع : ( تحصیلات : ابتدایی ، 50 ساله )

سلام خسته نباشید از اینکه وقت شما را میگیرم معذرت میخوام من یه داماد دارم که خیلی احساس علاقه به من میکنه جوری که از من خاسته هایی داره به طوری که اگه من توی خونه تنها باشم ودامادم وارد بشه من میترسم واین را خودش هم بهم میگه که چرا میترسی من تورا دوست دارم چرا به من ابراز علاقه نمیکنی چرا من را بغل نمیکنی من به تو محرم هستم میتونم به بدنت دست بذارم حتا تو را لخت ببینم ووو اما من از این رفتار او نمیدونم چکار کنم وقتی تنها همدیگر را میبینیم من شردع به خواندن ایه الکرسی خلاصه خواندن دعا که این کاری نکنه که ابروم بره نمیتونم به یکی از خانوادم بگم میترسم که برای دخترم ناراحتی یا از هم پاشیدن زندگیشون بشه از شما میخوام مرا راهنمای کنید


مشاور:________________________________________________________

 

با سلام و احترام
پرسشگر گرامی: باید بسیار قاطع و محکم مانع ادامه این روند شیطانی باشید از خلوت با ایشان خیلی جدی از هر طریقی که ممکن است اجتناب کنید. اگر رفتار گناه آلود را تشخیص دادید ولو اینکه ایشان محرم هستند باید حجاب کامل حتی دیگر مراقبت ها را نیز در قبال ایشان رعایت کنید تا نگاه یا لمس گناه آلودی پیش نیاید، زیرا نگاه، لمس و هر گونه عمل به قصد لذت جنسی نسبت به مادر زن حرام است و اگر نزد حاکم شارع اثبات گردد حاکم می تواند آنها را تعزیر کند و تازیانه بزند. اما اگر با مادر زن خود زنا کند حد زنا بر او جاری می شود در صورت تحقق شرایط زنای محصنه سنگسار می شوند.
باید از نگاه حرام و هوس آلود به مادر زن اجتناب شود؛ زیرا نگاه حرام و آلوده به هوس، مقدمه و زمینه ساز ارتکاب به گناهان و آلودگی های بیشتری نظیر لمس و تماس های حرام بوده و موجب می شود که انسان در فکر و ذهن خود دائماً تصمیم به حرام داشته باشد و این موضوع نه تنها مرکز تصمیم گیری در مغز انسان را آلوده و ناپاک می کند بلکه آرامش روحی و روانی انسان را نیز مختل می سازد، و در صورت تداوم، نهایتاً به حرام های بزرگتر و قبیح تری نظیر زنا محارم منتهی می شود. قرآن در این باره می فرماید: «و به عمل (قبیح) زنا نزدیک نشوید ...[سوره اسراء، آیه 32] ؛ یعنی از مقدمات و زمینه های ارتکاب به زنا دوری کنید. بدون شک این یک هشدار جدی است: "شیطان به شیوه گام به گام دام های خود را پهن می کند. در صورتی که در گذشته سهل انگاری یا سستی در قبال این دام شیطانی داشته اید فورا  باز گردید تا مشمول رحمت الهی شوید تا خود و چند خانواده را از  گرفتاری این دام بزرگ نجات دهید.
موفق و پیروز باشید

/* Image */ a:nth-child(4) img{ display:inline-block; width:1357px; } /* Link */ .hdr_right .title h1 a{ display:none; } /* Heading */ .hdr_right .desc h2{ display:none; } /* Links */ .footer .cnt .links{ display:none; } /* Pagination */ .mod_center .pagination{ display:none !important; }